شعر 4
برق چشمات منو یاد چشمک ستاره ها میندازه
خنده های شیرینت منو یاد شادیهام میندازه
با تمام وجودم قربونیتم ستاره
برق چشمات منو یاد چشمک ستاره ها میندازه
خنده های شیرینت منو یاد شادیهام میندازه
با تمام وجودم قربونیتم ستاره
فدایت ای گل زیبای هستی
نمی دانم کجا بی من نشستی
قسنگی های فردایم تو هستی
یگانه گنج دنیایم تو هستی
تقدیم به تک ستاره قلبم ستاره
حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست
من پرستوی خزان دیده خاموش توام تقدیم به تو
ای پرستو که آسمان لانه توست
به ستاره بگو که یاشار عاشق توست
تو می گی که ای فرشته
توی دنیا عاشقی زشته
چون که عشق تو این زمونه
بی وفایی جا می زاره
بعضی آدما که سادن
زود به راه عشق می افتن
نمی دونن که عشق دروغه
عشق باور خزونه
انتظار برگ برندست
دست هر کی باشه برده
اونو خیلی دوست می داشتم
تو دلم یه دنیا ساختم
دلمو بد جوری باختم
آخرش اونو شناختم
دلمو شکستو رفتش
منو تنها گذاشتو رفتش
این یه تجربه تلخه
که می خوام هیچ کس نغهمه